روایتی زیبا و شنیدنی از امام هادی (علیه السلام)....
ر این روایت آمده است: راهى منزل خویش گشتم و فتح بن خاقان نیز به دنبال من
آمد و گفت: شکّى ندارم که تو از حضرت ابوالحسن، امام هادى علیه السلام
تقاضا کرده اى که برایت دعا نماید و دعاى آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش
میکنم که از او تقاضا کنى تا براى من نیز دعا نماید.
به گزارش جهان، مرحوم شیخ طوسى و برخى دیگر از بزرگان آوردهاند:
شخصى به نام ابوالحسن، محمّد بن احمد به نقل از عمویش حکایت نماید:
روزى
از روزها به قصد دیدار و ملاقات حضرت ابوالحسن،امام هادى علیه السلام حرکت
کردم و چون بر آن حضرت وارد شدم عرضه داشتم: خلیفه،سهمیّه و جیره مرا به
اتّهام این که از اطرافیان و دوستان شما مى باشنم، قطع کردهاند.
پس چنانچه ممکن باشد، از او بخواهید که سهمیّه مرابرگرداند، قبول میکند؛ و همانند گذشته کمکهای خود را نسبت به من پرداخت مینماید.
حضرت
در جواب فرمود: انشاءاللّه درست خواهد شد. پس به منزل خود بازگشتم و چون
شب فرا رسید، شخصى درب منزل آمد و دقّ الباب کرد، وقتى درب منزل را گشودم،
دیدم که فتح بن خاقانماءمور متوکّل ایستاده
است، هنگامى که چشمش به من افتاد، گفت: در منزل خود چه میکنی؟
زود
باش، که خلیفه تو را احضار کرده است، پس به همراه اوراهى دربار متوکّل
شدیم و چون بر او وارد شدیم دیدم نشسته است و منتظر من میباشد.
پس
همین که چشمش به من افتاد، اظهار داشت: اى ابوموسى!ما همیشه به یاد تو
هستیم؛ لیکن تو ما را فراموش کرده اى، اکنون بگو که ازما چه طلب دارى؟
گفتم:
کمکهای گوناگونى که تاکنون بر من میشده است، آنهارا قطع نمودهاند؛ پس
دستور داد که کمکها و سهمیّه من همانند سابق و بلکه چند برابر افزایش و
پرداخت شود.
سپس از نزد خلیفه خداحافظى کرده و بیرون آمدیم؛ و به فتحبن خاقان گفتم: آیا علىّ بن محمّد هادى علیهالسلام امروز اینجا آمده است؟
اظهار داشت: خیر.
گفتم: آیا نامه اى براى خلیفه نوشته است؟
پس جواب داد: خیر.
بعد
از آن، راهى منزل خویش گشتم و فتح بن خاقان نیز به دنبال من آمد و گفت:
شکّى ندارم که تو از حضرت ابوالحسن، امام هادى علیه السلام تقاضا کرده اى
که برایت دعا نماید و دعاى آن حضرت مستجاب شده است، پس خواهش میکنم که از
او تقاضا کنى تا براى من نیز دعا نماید.
هنگامى که به محضر مبارک امام هادى علیه السلام وارد شدم و سلام کردم، فرمود: اى ابوموسى! آیا مشکلت برطرف شد و خوشحال گردیدى؟
عرضه داشتم: بلى، یاابن رسول اللّه! اى سرورم! به برکت دعاى شما راضى و قانع شدم.
سپس
حضرت نیز مرا مخاطب قرار داد و فرمود: خداوند متعال نسبت به ما اهل بیت -
عصمت و طهارت - آگاه است که ما در مشکلات به غیر از او رجوع نمیکنیم،
همچنین در ناملایمات وگرفتاریها فقط به او توکّل و تکیه مینماییم، بنابر
این هرگاه تقاضا و خواستهاى داشته باشیم خداوند متعال از روى لطف و تفضّل
مستجاب مینماید. بعد از آن، به حضرت عرضه داشتم: فتح بن خاقان به منالتماس
دعا گفت، که از شما تقاضا کنم تا برایش دعا نمائی.
امام
علیهالسلام فرمود: فتح در ظاهر با ما دوستى مینماید ولى در واقع از ما
بیگانه است، ما براى کسى دعا میکنیم که خالص، تحت فرمان خداوند سبحان باشد
و اِقرار و اعتقاد به نبوّت حضرت محمّد مصطفى صلى الله علیه و آله داشته؛ و
نیز اعتراف به حقوق ما اهل بیت رسالت داشته باشد. سپس حضرت افزود: من براى
تو دعا کردم و خداوند متعال آنرا مستجاب گرداند.
در پایان از آن
حضرت، تقاضا کردم و عرضه داشتم: یاابن رسول اللّه! چنانچه ممکن باشد، دعائى
را به من تعلیم نما که هرگاه بخوانم، دعایم مستجاب شود؟
پس حضرت
فرمود: این دعائى را که به تو تعلیم میدهم، من خود زیاد میخوانم و از
خداوند متعال خواستهام، که هرکس آن را بخواند ناامیدنگردد:
*یا عُدَّتى
عِندالعُدَد وَ یَا رَجَائِى وَ الْمُعْتَمَدُ وَ یَا کهفى وَ السَّنَدُ
وَ یَا وَاحِدُ وَ یَا أَحَدُ وَ یَا قُلْهُوَ اللَّهُ أَحَدُ أَسْئَلَکَ
اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْخَلْقِکَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِى
خَلْقِکَ مِثْلَهُمْ أَحَداً انَّ تُصَلَّىعَلَیْهِمْ وَ انَّ تَفْعَلْ بِى
(کَذَا وَ کَذَا) .*
ترجمه دعا:
«اى ذخیره من بهنگام شمارش
ذخیره ها و اى امید من و تکیه گاهم و اى پناهگاه و ملجاءام اى یکى و اى
یکتا و اى قل هو الله احد خدایا ازتو مى خواهم به حق کسانى که خلقشان کردى
واحدى از خلقت همسان ایشان نیست اینکه برایشان درود فرستى و براى من فلان
حاجت را برآورى»
چهل داستان و چهل حدیث از امام هادى علیه السلام
مؤلّف: عبداللّه صالحى به نقل از:أمالى شیخ طوسى: ج 1،ص 291، مدینة المعاجز: ج 7، ص 436، ح 2437، بحارالا نوار: ج 50، ص 127، ح 5.