"شأن
صدور حدیث "فاطمة بضعة منی"
وهابی ها شبهه ای ساخته اند
مبنی بر اینکه حدیث "فاطمة بضعة منی" در مذمت حضرت علی(ع) از پیامبر
صادر نقل شده است!
در کتاب "صحیح بخاری"
حدیث 3110 آمده است که پیامبر(ص) فرمودند: «فاطمة بضعة منی» یعنی: «فاطمه پاره تن من
است». سپس به نقل از «مسور بن مخرمه» حدیثی جعلی نوشته است که: علی(ع) میخواست «جُوِیریه» دختر ابوجهل
را خواستگاری کند و به اصطلاع عامیانه بر سر حضرت زهرا(س) هوو بیاورد که پیامبر(ص)
این سخن را فرموده اند و منظورشان این بود که: یا علی اگر
بخواهی با دختر ابوجهل ازدواج کنی باید دختر مرا طلاق بدهی!!!
اما پاسخ این شبهه:
اولاً) طبق شهادت علمای رجال ـ مثل «ابن حجر» در جلد 6
کتاب "العصابة" ، ص 94 ـ «مسور بن مخرمه» در سال دوم هجرت تازه به دنیا آمده بود. بنابراین
ـ همانگونه که «ابوعلم» از علمای بزرگ دانشگاه الازهر نیز در ص 170 کتاب
"فاطمة الزهراء" نوشته است ـ روایت جعلی خواستگاری علی(ع) از
جویریه در سال دوم هجرت بوده است. پس در آن زمان یا «مسور» متولد نشده بود یا در
قنداق بوده است!
ثانیاً) «جُوِیریة» تا سال هشتم هجرت کافر بود و ازدواج
با کافر حرام است.
ثالثاً) این دختر تا زمان حیات پیامبر(ص) ـ سال دهم
هجرت ـ اصلا به مدینه نیامد تا این اتفاقات رخ دهد.
لازم است که مردم را کتاب خوان بکنیم؛ اما از این واجبتر، آن است که استعداد نویسندگى را در بین مردم پیدا کنیم و تولید کتاب بکنیم.
امروز کتابخوانى و علم آموزى، نه تنها یک وظیفه ى ملى، که یک واجب دینى است.
براى یک ملت، خسارتى بزرگ است که افراد آن، با کتاب سر و کارى نداشته باشد.
توقع من از همه ى مردم این است که کتاب و کتابخوانى را جدى بگیرند.
در جامعه ى اسلامى، کتابخوانى باید همگانى و فراگیر شود.
در جامعه ى کتابخوان، پدیدآورنده ى کتاب و عرضه کننده ى آن، باید گرامى داشته شود.
دین و دنیاى بشر و جسم و جان انسان، به برکت کتاب تأمین و تغذیه مىشود.
فرآیند کمال بشرى به وسیله ى کتاب تحقق مىیابد.
کتاب خواندن براى یک ملت، یک فریضه و یک واجب است.
کتابخوانى باید همانند کارهاى روزانه در زندگى مردم وارد شود.
کتاب خوب، یکى از بهترین ابزارهاى کمال بشرى است.
کتاب، دروازه اى به سوى جهان گسترده ى دانش و معرفت است.
کتاب، مادر تمدن ها و نیز عصاره ى آنها است.
کتاب یکى از ارزشمندترین فرآورده هاى بشرى و گنجینه ى بزرگترین ثروتهاى بشر، یعنى دانش و تحقیق است.
من مى گویم بایستى جوانان، پیران، مردان، زنان، شهری ها، روستایی ها و هر کسى که با کتاب مىتواند ارتباط برقرار کند، باید کتاب را در جیبش داشته باشد و تا یک جا بیکار نشست - مثل اتوبوس، تاکسى، مطب پزشک، اداره، درِ دکان وقتى که مشترى نیست، در خانه به هنگام اوقات فراغت - کتاب را دربیاورد و بخواند.
سند اول: «تثبیت الامامة
قدیمی ترین منبعی که در این زمینه تا به حال یافت شده کتاب « تثبیت الامامة»تالیف«سید قاسم بن ابراهیم الرسی» است که در سال 246 وفات یافته است. وی که خود از نوادگان حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است، از زهاد و عباد و علمای زمان خویش بود که دارای تألیفات فراوانی است. گفتنی است وی از روات احادیث هم بوده است و بدون واسطه از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام روایت نقل میکرده است. وی در کتاب خویش چنین آورده است.
«الامام الحسن علیه السلام ابوه الامام امیرالمومنین علی علیه السلام، امه فاطمه الزهراء سلام الله علیها، ولادته: ولد فی المدینه لیلة النصف من شهر رمضان فی السنة الثالثة للهجره، القابه: التقی، الزکی، السبط، وفاته: توفی فی السابع من شهر صفر سنة خمسین من الهجرة»
سند دوم: قول شهید اول
یکی دیگر از کسانی که قائل بودند شهادت سبط اکبر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در هفتم ماه صفر واقع شده است، شهید اول (متوفای 786) می باشند ایشان در کتاب شریف «دروس» می فرمایند: الامام، الزکی، ابومحمد الحسن بن علی سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجرة... و قبض بها مسموما یوم الخمیس سابع صفر سنة تسع و اربعین من الهجرة.[1]
سند سوم :«مرحوم کفعمی»
یکی دیگر از کسانی که قائل به شهادت امام حسن مجتبی در هفتم ماه صفر شده است، علامه بزرگوار و محدث کبیر مرحوم کفعمی صاحب کتاب شریف «مصباح»می باشد ایشان در این کتاب چنین می فرماید:
»ولد فی یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة ثلاث من الهجرة و توفی یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة خمسین من الهجرة.[2]
سند چهارم: پدر بزرگوار شیخ بهایی
یکی دیگر از بزرگانی که قایل به شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام در هفتم صفر می باشد مرحوم علامه شیخ حسین والد مکرم شیخ بهایی در کتاب«وصول الاخبار الی اصول الاخبار» می باشد وی که متوفای سال 984 هجری است در کتاب خویش میفرماید: « هو الامام الزکی ابومحمد سید شباب اهل الجنه ولد بالمدینه یوم الثلاثاء منتصف شهر رمضان سنة اثنتین من الهجرة مسموما فی المدینة یوم الخمیس سابع شهر صفر سنة تسع او ثمان و اربعین و قیل سنة خمسین من الهجره عن سبع و اربعین سنة.[3]
اسناد وارده در کتب حدیثی مبنی بر شهادت در روز 28 ماه صفر و نقد در تاریخ 7 صفر
در حالی که پیش از شهید اول، در کتب تاریخی شیعی همچون «فرقالشیعة» اسماعیل نوبختی، «المقالات و الفرق» سعد بن عبدالله اشعری، «اصول کافی» شیخ کلینی، «مسارالشیعة» شیخ مفید، «مصباحالمتجهد» شیخ طوسی، «اعلامالوراء» و «تاجالموالید» مرحوم طبرسی، «روضةالواعظین» فتال نیشابوری و «کشفالغمة» اربلی تاریخ وفات امام حسن مجتبی (ع) را آخر صفر یا ۲۸ صفر ذکر کردند، اما از زمان شهید اول به بعد، هفتم صفر نیز در کنار ۲۸ صفر به عنوان روز شهادت آن حضرت (ع) مطرح شده است و عالمانی از شیعه همچون شیخ بهائی جبل عاملی و پدرش شیخ حسین عاملی، کاشف الغطاء و صاحب جواهر به بیان این تاریخ میپردازند اما با بررسی اسناد مرتبط با این دیدگاه، مشاهده میشود که اینان سخن شهید اول را در این ارتباط پذیرفتهاند؛ ولی در اینکه مستند سخن شهید چیست، مطلبی در دست نیست. یک احتمال وجود دارد که سخن وی به کتاب قاسم رسی (۲۴۶ ق) مستند باشد که در قسمت پایانی آن کتاب، تاریخ شهادت امام مجتبی (ع) در هفتم صفر ثبت شده است؛ ولی این گزارش از چند جهت در خور نقد است